کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – زیرفون

مژده مواجی – آلمان

اواخر بهار بود که بعد از مدت‌ها دو درخت زیرفون قدیمی را دیدم. از همیشه سرزنده‌تر بودند. آن‌قدر شاخ و برگ داده بودند که بی‌توجه به قید و بند فاصله‌شان، محکم‌تر همدیگر را در آغوش بکشند. خورشید هم که آن روز در پهنای آسمان جا خوش کرده بود، با آن‌ها سر شوخی داشت و نورش را از لابه‌لای برگ‌هایشان که شبیه قلب بود، پخش می کرد، قلقلکشان می‌داد و انواع رنگ سبز را به نمایش می‌گذاشت. از سبز ملایم تا سبز پررنگ. حضورشان در بیشترِ عکس‌هایی که آن روز گرفتم محسوس بود، حتی با سرک کشیدنشان از پشتم و انعکاسشان در شیشهٔ پنجره.

چند هفته‌ای بود که از قطع شدن نجات پیدا کرده بودند. هر دو تا زیرفون در مرز حیاط مشترک دوستانمان و همسایه‌شان قرار دارند. همسایه که ساخت پارکینگ ماشین را جذاب‌تر از وجود این دو درخت تنومند می‌بیند، تصمیم به قطع آن‌ها می‌گیرد. فعالان محیط زیست سر بزنگاه می‌رسند و آن دو را از مرگ نجات می‌دهند. زیرفون‌ها درختانی گنبدی شکل‌اند که قرن‌ها سر پا می‌مانند و بخشندهٔ سایه و بوی خوش گل‌هایشان هستند. چون از قدیم زیر سایهٔ این درخت محلی برای ملاقات عشاق، گردهمایی‌های خانوادگی و حتی قضایی بوده است، آن را نماد عشق، صلح و عدالت می‌دانند.

ارسال دیدگاه